رازها...

ساخت وبلاگ
  امشب که داشتم طبق عادت همیشگی صفحات شخصی این طرف و اون طرف دنیای بی سر ته مجازی رو چک میکردم.مثل دفعات قبل، یه سری هم به قسمت جستجو زدم،تنها اسم توی قسمت تاریخ جستجوها مال تو بود و باز هم مثل همیشه یه نگاه سر سری به صفحه ی تو انداختم،صفحه رو بستم،همین.به اینکه هروقت میشینم پای کامپیوترم اینکار رو بکنم معتاد شدم؛ واسه این میگم معتاد چون آدمهای معتاد به چیزی اعتیاد پیدا میکنن که یه زمانی انجام اون عادت ارضاشون میکرده، ولی بعد از یه مدتی دیگه بدون اینکه بدونن چرا یا نیازی به انجام اون کار داشته باشه فقط انجامش میدن.گمون کنم تنها کسی نیستم که به این نگاه های سر سری و بی هدف معتاده.نمیدونم چرا در رازها......ادامه مطلب
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : مجازى, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

  برادر بزرگترم از همان بچگی عاشق کادیلاک سیاه بود.در و دیوار اتاقش پر بود از عکس های کادیلاک سیاه.تصدیقش را که گرفت؛جفت پاهایش را توی یک کفش کرد که پدرم برایش کادیلاک سیاه بخرد. از حق نگذریم پدرم هم کم نگذاشت و همه جا دنبال کادیلاک سیاه گشت ولی خیلی وقت بود که تخم این ماشین آمریکایی را ملخ خورده بود. پدرم نتوانست کادیلاک پیدا کند اما برای آنکه برادرم از صرافت کادیلاک مشکی بیفتد یک بنز آخرین مدل برایش خرید. یک روز وقتی برادرم به خانه برگشت دید که یک ماشین چادر کشیده شده توی حیاط پارک است، با خوشحالی به سمت ماشین دوید؛وقتی گوشه ای از چادر ماشین را کنار زد... دید که مشکی نیست، حتی کادیلاک هم نیس رازها......ادامه مطلب
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : فقط,عشق, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 4 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

  تو حق نداریعاشقِ کسی بمانی که سالهاست رفتهتو مالِ کسی نیستی که نیستتو حق نداری اسمِ دردهای مزمنت را عشق بگذاریمی‌توانی مدیونِ زخم‌هایت باشی امامحتاجِ آنکه زخمیَت کرده نه!دست بردار از این افسانه‌های بی‌ سر و ته که به نامِ عشقفرصتِ عشق را از تو می‌گیرد .آنکه تو را زخمیِ خود می‌خواهدآدمِ تو نیستآدم نیست و تو سال هاست حوای بی آدمی ...حواست نیست .... نوشته شده در یکشنبه یکم اسفند ۱۳۹۵ساعت 13:10 توسط 1988| رازها......ادامه مطلب
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : حواست,نيست, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 12 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

  هیچوقت به شانس اعتقاد نداشتم؛همیشه بر این باورم که شانس بهانه ای برای انسان های تنبل است که شکست ها و اشتباهات خود را توجیه کنند و الا کاربرد عملی ندارد.برای همین همیشه سعی میکردم کارهایم را خودم تمام و کمال انجام بدهم و برای تصمیمات مهم زندگی همه ی جوانب را بسنجم.مثلا برای همین امتحان ورودی دانشگاه؛از هفته ها پیش آماده بودم حتی چند باری هم تا محل برگزاری امتحان رفتم تا خوب هم آدرس را بلد شوم هم زمان تقریبی رسیدن تا آنجا دستم بیاید.برای همین صبح امتحان خیلی با برنامه و زودتر از موعد سوار تاکسی شدم و از راننده محترم خواستم که سریع براند تا من به موقع به مقصد برسم، راننده هم با روی باز پذیرفت رازها......ادامه مطلب
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : شانس, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 21 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

سال نو...   حالا لابد چند دقیقه مانده به سال تحویل میخواهی بنشینی کنار سفره هفت سین و خاطراتت در سال گذشته را مرور کنی؟!لابد آن وسط مسطها میان ازدحام آدمها می خواهی یاد من هم بیافتی،اخم هایت در هم برود و با خودت بگویی عجب دیوانه ای بود؟!با گفتن این جمله لبخندی محو بنشیند گوشه ی لب هایت و نگاهت عمیق تر شود.سرت را تکیه بدهی به پشتی مبل راحتی و با یک حساب سر انگشتی به این نتیجه برسی که همه این دیوانگی هایم از روی دوست داشتن زیاد بود و بعد دلت برایم تنگ شود.به این نتیجه برسی که کمی در حقم بیش از آنچه باید بی انصافی کردی و یک آن دلت بخواهد مرا از هرجا که میشود پیدا کنی و بخواهی که حلالت کنم و بعد پ رازها......ادامه مطلب
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : سال, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 10 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

كابوس رنگ بى رنگى گرفته كابوس هايم،حتى فنجان قهوه ام به خواب رفته است،ميترسم از خوابيدن،اما چه بايد كرد كه ديگر توانى برايم نمانده،همين تازه داشت پايم را به طرف سقف ميكشيد،نوك انگشتم چيزى را لمس كرد و از خواب پريدم،چه جالب كه حتى كابوس هم شده است مثل خاطراتى كه از سر گذرانده ام،ميخواهم بخوابم حتى اگر باز كابوسى تلخ ببينم،ديگر ناى نوشتن هم ندارم... نوشته شده در شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 13:22 توسط 1988| رازها......ادامه مطلب
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : كابوس, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 19 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

دٓهِ از روز چه بعدازظهر كسل كننده اى،يكى دو قدم كه برميدارم ميرسم به انتهاى قدرتم،تلپ بر زمين ميفتم،نميدانم چه شده است كه اينهمه بى رمقم،يك دٓهِ از روز پيش همديگر را كنار گذاشتيم،تو نگو هنوز حاليمان نبود چه كرده ايم،الان مثل كسانى كه از دور به هم زل ميزنند،به آنلاين بودن هم تا شب نگاه ميكنيم،وفردا باز هم همينطورى ميگذرد تا شب،شب هم كه خدا خيرش دهد خوب از خجالتمان درآمده اين دٓهِ از روز،يا كابوس است يا شب زنده دارى،البته زياد هم بد نيست،چون به قول قديميا خود كرده را تدبير نيست... نوشته شده در سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 16:2 توسط 1988| رازها......ادامه مطلب
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : دٓهِ,روز, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 10 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

خواب برده جانم را

اما انتظار آمدن دوباره ات

و به آغوش كشيدن آزادى

وجودم  را زنده ميكند،در اين شب تنهايى...

نوشته شده در شنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 3:15 توسط 1988|

رازها......
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : آزادى, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 14 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

 

بغض، با طنابى از جنس تنهايى...

من،با تنهايى از جنس تو...

و تو چه شاد،از اين بغض تنهايى...

رازها......
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : تنهايى,سفيد, نویسنده : amahramane14146 بازدید : 28 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04

روز که چادر شبش را بر سر کرد،من از خانه بیرون میزنم،به دنبال تو‌ میگردم؛ساعت های تنهایی را بی تو ثانیه به ثانیه می کشم.خسته که شدم؛به هوای آغوشی!به دلتنگی لبخندی!به جستجوی گرمی دستی!به میعادگاه همیشگی مان سری میزنم،شاید اینبار سر قرار آمده باشی...! #رهی نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۶ساعت 14:19 توسط 1988| رازها......ادامه مطلب
ما را در سایت رازها... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amahramane14146 بازدید : 15 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:04